زیارت عاشورا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«ایهاالناس بدانید گدای حسنم»
از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]


 

می آید ای دل منزل به منزل از دل صحرا کاروان دل

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل


کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جامانده در گل

سالار زینب بابن الزهرا

چشم مادرها اشک دخترها

آه خواهرها خود گواه است

کاروان گل با دو صد بلبل

عازم به سوی قتلگاه است

سالار زینب بابن الزهرا

کسی ندیده ایها الناس

چنین شکوه و شور و احساس

امید باغبان وصد گل

پس از خدا به تیغ عباس

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل

کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جامانده درگل

سالار زینب بابن الزهرا

آید یک خواهر با شش برادر

پشت سر قاسم پیش رو اکبر

ناموس زهرا در دل صحرا

با برادرها می کند سفر

سالار زینب بابن الزهرا

عجب عموی پرخروشی

چه می فروشی باده نوشی

ولی بدون او نماند

نه گوشواره ای نه گوشی

سالار زینب بابن الزهرا

وای اگر هجران آید به میان

یا شود کمان یا بمیرد

وای از آن ماتم گر در این عالم

بین نامحرم جا بگیرد

سالار زینب بابن الزهرا

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل

کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جا مانده در گِل

سالار زینب بابن الزهرا



نوشته شده توسط : محبان الحسن | یکشنبه 89 آبان 23 ساعت 3:7 عصر

طبیبا وامکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را


طبیبا کار از درمان گذشته
که آتش آب کرده پیکرم را

ببند آنگونه زخمم را که در قبر
نبیند فاطمه خون سرم را

در و دیوار مسجد هست شاهد
که من گفتم اذان آخرم را

من آن یارم که شستم در دل شب
تن خونین تنها یاورم را

درود زندگی را گفتم آنروز
که زد در کوچه قنفذ همسرم را

به پیش دیده ام می زد مغیره
فروغ جان و چشمان ترم را

ز قتل یار هجده ساله من
عدو بشکست رکن دیگرم را

از آن سوزم که امشب گوید آن پیر
کجا بردی فلک نان آورم را

 

 




 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | سه شنبه 89 شهریور 9 ساعت 4:46 عصر


شب عاشق شکفته شد
یاسی که دیار شقایق شکفته شد


مثل شکوفه رائحه ای دلفریب داشت
گل برگهای روشن او عطر سیب داشت


اما نسیم جرات بوئیدنش نداشت
حتی فرشته رخصت بوسیدنش نداشت


آرام آرام زیر بارش مهتاب خنده کرد
آری آری به روی حضرت ارباب خنده کرد


زینب بیا و اوج عنایات را ببین
در این قمات مادر سادات را ببین


روح تمام عشق به محراب کوچک است
انگار عکس فاطمه در قاب کوچک است


آینه تمام تمنای من رسید
دختر نگو که ام ابیهای من رسید

 

 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | دوشنبه 89 مرداد 18 ساعت 5:32 عصر

من دیده ام کلاس دبستان وحی را

در پای درس خواجه اسرار نشسته ام

بابم علی چون نقطه بسم الله است من

چون کسره به پای آن نقطه با نشسته ام

نور علی و فاطمه در جان من دمید

تا در کنار حیدر و زهرا نشسته ام

ایمان آن دو را به وراثت گرفته ام

ایثار آن دو را به تماشا نشسته ام

از بس که داغ بر جگر من نشسته است

آتش به جان چو لاله صحرا نشسته ام

من دیده ام شهادت مادر به چشم خود

آن دخترم که در غم بابا نشسته ام

داغ حسن شراره به غم زد به جان من

در سوگ آن امام به غوغا نشسته ام

از پای در نیامده ام از هر بلا ولی

پیش سر حسین من از پا نشسته ام 

 

منبع: http://www.dadasho.blogfa.com 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | دوشنبه 89 تیر 7 ساعت 3:11 عصر


تا قلم لب بر مرکب میزند
بوسه بر جا پاى زینب میزند
مى گذارد سر به صحراى جنون
مى نگارد نقشى از دریاى خون
مى کشد آه از نهادى سوخته
و از ضمیر خیمه اى افروخته
کربلا مى مرد اگر زینب نبود
شیعه مى پژمرد اگر زینب نبود
مرا هر گاه یاد زینب آمد
قلم راکب مرکب مرکب آمد
دویدم تا ز قربت وام گیرم
رهى از کربلا تا شام گیرم
مرکب دان پر از خون جگر شد
قلم نالید و کاغذ شعله ور شد
بى بى دستم به دامان بلندت
نگاهى کن به صید در کمندت
بکش دست نوازش بر سر ما
بزن مرحم به زخم باور ما

 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | دوشنبه 89 تیر 7 ساعت 11:58 صبح

 

National Geographic Photo of the Day...

Very Interesting


قورباغه درختی کوبائی که با بلعیدن یک لامپ روشن متصل به برق

باعث روشن شدن شکم خودگردیده و نهایتا با بیرون اوردن لامپ


توسط عکاس جان سالم به در برده است


نوشته شده توسط : محبان الحسن | یکشنبه 89 خرداد 16 ساعت 5:19 عصر

میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر مبارک.

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | چهارشنبه 89 خرداد 12 ساعت 6:9 عصر

قم و اهل آن در روایات

بی تردید از دیدگاه اسلام، شهر مذهبی قم از مکانهای مقدس به شمار می رود و از احادیث در این زمینه آن قدر فراوان است که می توان ادعای تواتر معنوی بر قداست قم نمود.

نه تنها امروز بلکه از عصر امامان علیهم السلام این شهر مرکز پرورش عالمان دین و ارادتمندان به اهل بیت علیه السلام بوده است که هنوز قبور معدودی از آنها برجامانده و روایات نیز به روشنی،این موضوع را اثبات می کند.

 

1- امام هادی (ع):

«انما سمی قم به لانه لما وصلت السفینة الیه فی طوفان نوح (ع) قامت... و هو قطعة من بیت المقدس.»

علت نامگذاری قم به «قم » این است که وقتی در طوفان نوح،کشتی به آنجا رسید ایستاد... و آن محل،قطعه ای از بیت المقدس است.

2- ابوصلت هروی می گوید:نزد حضرت رضا (ع) بودم که گروهی از اهل قم خدمت امام رسیده سلام کردند و حضرت پس از جواب سلام، آنان را نزد خود خواند و فرمود:

«مرحبا بکم و اهلا فانتم شیعتنا فسیاتی علیکم یوم تزورون فیه تربتی بطوس.»

خوش آمدید،شما شیعیان حقیقی ما هستید. به زودی روزی فرا می رسد که آرامگاه من را در طوس زیارت می کنید.

3- امام موسی بن جعفر (ع):

«قم عش آل محمد و ماوی شیعتهم.»

قم آشیانه آل محمد و جایگاه شیعیان آل محمد است.

4- امام صادق (ع):

«ان الله... احتج ببلدة- قم علی سایر البلاد و باهلها علی جمیع اهل المشرق و المغرب من الجن و الانس و لم یدع الله قم و اهله مستضعفا بل وفقهم و ایدهم.»

خداوند شهر قم را حجت بر سائر سرزمینها قرار داد و به وسیله مردم قم بر تمام اهل مشرق و مغرب از جن و انس حجت تمام کرد.خداوند قم و اهل آن را مستضعف نخوانده است بلکه ایشان را موفق و تایید نموده است.

5- امام رضا (ع):

«لقد همت ان اجعل اهل قم شعاری و دثاری.»

می خواهم اهل قم را لباس زیر و روی خود قرار دهم.

6- امام هادی (ع):

«اهل قم و اهل آبة مغفور لهم لزیارتهم لجدی علی بن موسی الرضا (ع) بطوس.»

گناهان اهل قم و آوه بخشیده شده زیرا جدم حضرت امام رضا (ع) را در طوس زیارت می کنند.

7- امام صادق (ع):

ان اهل قم مغفور لهم »

8- امام صادق (ع):

«نعم الموضع قم للخائف الطائف »

قم برای آنکه از ترس از جایی به جای دیگر می رود،خوب مکانی است.

9- در روایات آمده است:

«ان رسول الله (ص) لما اسری به راس ابلیس بارکا بهذه البقعة،فقال له:قم یا ملعون! فسمیت بذلک »

هنگامی که پیامبر اکرم (ص) به معراج رفت، شیطان را دید که روی قطعه زمینی نشسته. حضرت به او فرمود: قم(بلند شو) ای ملعون! به همین دلیل این شهر «قم » نامیده شد.

10- امام صادق (ع):

«تربة قم مقدسة و اهلها منا و نحن منهم لا یریدهم جبار بسوء الا عجلت عقوبته نار جهنم!»

خاک قم،مقدس است. اهل آن از ما و ما از آنها هستیم. هیچ ستمگری قصد بدی نسبت به آنان نمی کند، مگر این که عذاب او-که همان آتش جهنم است-به زودی فرا می رسد.

11- امام صادق (ع):

«ان الله اختار من جمیع البلاد، کوفة و قم و تفلیس.»

خداوند از میان تمام شهرها کوفه، قم و تفلیس را برگزید.

12- امام کاظم (ع):

«رجل من اهل قم یدعو الناس الی الحق. یجتمع معه قوم کزبر الحدید لا تزلهم الریاح العواصف و لا یملون من الحرب و لا یجنبون و علی الله یتوکلون و العاقبة للمتقین.»

مردی از اهل قم، مردم را به حق دعوت می کند، گروهی مانند پاره های آهن، اطراف او جمع می شوند( و از او حمایت می نمایند.) تندبادهای حوادث آنها را تکان نمی دهد، از جنگ خسته نمی شوند و از آن هراسی ندارند و بر خدا توکل می کنند و عاقبت برای پرهیزکاران است.

13- امام صادق (ع):

«ما اراد احد بقم و اهله سوءا الا اذله الله و ابعده من رحمته »

کسی نسبت به قم قصد بد نمی کند، مگر این که خداوند او را خوار و از رحمتش دور می گرداند.

14- از امامان علیهم السلام روایت شده:

«لو لا القمیون لضاع الدین.»

اگر قمی ها نبودند،دین از بین می رفت.

15- امام صادق (ع):

«ان لله حرما و هو مکة،الا ان لرسول الله حرما و هو المدینة،الا و ان لامیر المؤمنین حرما و هو الکوفة،الا و ان قم الکوفة الصغیرة.الا ان للجن ثمانی ابواب ثلاثة منها الی قم تقبض فیها امراة من ولدی اسمها فاطمة بنت موسی و تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم.»

خداوند حرمی دارد و آن مکه است،آگاه باشید رسول خدا (ص) حرمی دارد و آن مدینه است، آگاه باشید امیر المؤمنین (ع) حرمی دارد و آن کوفه است. آگاه باشید که قم کوفه کوچک است. آگاه باشید که بهشت هشت در دارد که سه باب از آنها برای اهل قم است.بانویی از فرزندانم به نام فاطمه دختر موسی (ع) در آنجا وفات می نماید و با شفاعت او تمام شیعیانم وارد بهشت می شوند.

16- امام رضا (ع):

«ان للجنة ثمانیة ابواب و لاهل قم واحد منها فطوبی لهم ثم طوبی لهم ثم طوبی لهم.»

بهشت هشت در دارد و یکی از آنها مخصوص اهل قم است. خوشا به حال آنها، خوشا به حال آنها،خوشا به حال آنها.

17- امام رضا (ع):

«للجنة ثمانیة ابواب فثلاثة منها لاهل قم فطوبی لهم ثم طوبی لهم.»

بهشت هشت در دارد که سه تای آنها برای اهل قم است. خوشا به حال آنها، خوشا به حال آنها.

18- صفوان بن یحیی می گوید:

روزی در خدمت امام هادی (ع) بودم که سخن از قم و اهل آن و تمایل آنها به حضرت مهدی (ع) به میان آمد. حضرت برای آنان طلب رحمت نموده فرمود:

«رضی الله عنهم. ثم قال: ان للجنة ثمانیة ابواب و واحد منها لاهل قم و هم خیار شیعتنا من بین سائر البلاد.خمر الله تعالی ولایتنا فی طینتهم.»

خداوند از آنان راضی باشد. بهشت هشت در دارد و یک در،مخصوص اهل قم است. آنان از میان تمام سرزمینها بهترین شیعیان ما هستند. خداوند محبت ما را در ذات آنها قرار داده است.

19- امام جواد (ع): در نامه ای خطاب به علی بن مهزیار اهوازی چنین مرقوم فرمود:

«قد فهمت ما ذکرت من امر القمیین خلصهم الله و فرج عنهم و سررتنی بما ذکرت من ذلک و...»

آنچه درباره قمی ها- خداوند آنها را خالص گرداند و بر ایشان گشایش قرار دهد- یادآور شدی، متوجه شدم و با آنچه ذکر کردی، شادمانم ساختی و...

20- از قول گروهی از اهالی ری چنین روایت شده:

«انهم دخلوا علی ابی عبد الله و قالوا:نحن من اهل الری. فقال، مرحبا باخواننا من اهل قم. فقالوا: نحن من اهل الری. فاعاد الکلام قالوا ذلک مرارا و اجابهم بمثل ما اجاب به اولا.فقال:ان الله حرما و هو مکة و ان للرسول (ص) حرما و هو المدینة و ان لامیر المؤمنین (ص) حرما و هو الکوفة و ان لنا حرما و هو بلدة قم و ستدفن فیها امراة من اولادی تسمی فاطمة فمن زارها وجبت له الجنة.»

گروهی از اهل ری بر امام صادق (ع) وارد شدند و عرض کردند:ما اهل ری هستیم.حضرت فرمود:برادران ما از قم خوش آمدند.دوباره گفتند:ما اهل ری هستیم. باز حضرت مانند اول پاسخ داد. آنان چند بار همان جمله را تکرار کردند و حضرت نیز مانند اول پاسخ فرمود. حضرت ادامه داد: خداوند حرمی دارد و آن مکه است. پیامبر (ص) حرمی دارد و آن مدینه است. امیر المؤمنین (ع) نیز حرمی دارد که کوفه است و برای ما نیز حرمی است و آن شهر قم است.

به زودی بانویی از اولاد من به نام فاطمه در آن دفن می گردد که هر کس او را زیارت نماید بهشت بر او واجب خواهد شد.

 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | جمعه 89 فروردین 6 ساعت 8:14 عصر

کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها

با توجه به اینکه شفای مریضان و قضای حوائج مردم ببرکت آستانه مقدسه حضرت معصومه سلام الله علیها بیش از حد ضبط و نگارش است و مسلما اکثر آنها اصلا ثبت نشده و کسی از آنها اطلاع ندارد، بعنوان تیمن و تبرک بذکر سه مورد اکتفا می‌شود.

شفای مریض

یکی از خدام حرم نقل می‌کند: عموی من بمرضی مبتلا بود بحدی که انگشتها او سیاه شده بود. اطباء از معالجه‌اش عاجز و جراحان اتفاق نمودند که فردا باید عمل شود. او گفت: حال که تصمیم بر عمل دارید امشب مرا در حرم تنها بگذارید. او را بحرم برده درها را بستند و او در پای ضریح تنها مانده تا صبح گریه و ناله می‌کرد، نزدیک صبح خدام شنیدند صدا می‌زند در را باز کنید که حضرت مرا شفا داد، وقتی در را باز کردند با روئی خندان چنین گفت: در خواب دیدم بانوی مجلله‌ای آمد و فرمود: چرا ناراحتی؟ جریان مرض را گفتم و عرض کردم: یا شفا یا مرگ از خدا می‌خواهم. حضرت گوشه مقنععه خود را چند مرتبه بپای من مالید و فرمود: ترا شفا دادیم. عرض کردم: شما کیستید؟ فرمود: مرا نمی‌شناسی و حال آنکه از خدام من هستی؟ من فاطمه دختر موسی بن جعفرم.

 

نجات گمشده

خادم و کلیددار حرم و مکبر مرحوم آقای روحانی که از علماء و امام جماعت مسجد امام حسن عسکری علیه السلام بوده می‌گوید: شبی از شبهای سرد زمستان در خواب حضرت معصومه سلام الله علیها را دیدم که فرمود: بلند شو و بر سر منارها چراغ روشن کن. من از خواب بیدار شدم ولی توجهی نکردم. مرتبه دوم همان خواب تکرار شد و من بی توجهی کردم. در مرتبه سوم حضرت فرمود: مگر نمی‌گویم بلند شو وبر سر مناره‌ چراغ روشن کن! من هم از خواب بلند شده و بدون آنکه علت آنرا بدانم در نیمه شب بالای مناره رفته و چراغ را روشن کردم و برگشته خوابیدم. صبح بلند شدم و دربهای حرم را باز کردم و بعد از طلوع آفتاب از حرم بیرون آمدم. با رفقایم کنار دیوار و زیر آفتاب زمستانی نشسته صحبت می‌کردیم که متوجه صحبت چند نفر زائر شدم که بیکدیگر می‌گویند: معجزه و کرامت این خانم را دیدید! اگر دیشب در این هوای سرد و با این برف زیاد چراغ مناره حرم این خانم روشن نمی‌شد ما هرگز راه  نمی‌یافتیم و در بیابان هلاک می‌شدیم.

خادم می‌گوید: من نزد خود متوجه کرامت و معجزه حضرت و نهایت محبت و لطف او به زائرینش شدم.

 

آمدن امام زمان به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها

آقای سید عبدالرحیم نقل کرده که شبی خواب دیدم: در قبرستان بزرگ قم جمعیت زیادی می‌باشند و شخص بزرگواری از زیر بازارچه سوار بر اسبی بیرون آمد و شخص دیگری عقب او می‌آید. ناگهان شنیدم کسی می‌گفت:‌ «این حضرت حجة علیه السلام می‌باشد».

حضرت بر در صحن تشریف آورده پیاده شدند و وارد حرم گردیدند من نیز بدنبال حضرت وارد حرم شدم و بغیر من کسی در حرم نبود.

حضرت صاحب الامر علیه السلام بالای سر حضرت معصومه سلام الله علیها تشریف آورده مشغول زیارت شدند، و پس از زیارت از حرم خارج شده و رفتند.

 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | جمعه 89 فروردین 6 ساعت 7:36 عصر

تمام آنچه در این وبلاگ می خوانید
شعر ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
پیش نویس قانون 2015 عاری سازی ایران از سلاح هسته ای
آقا جان بطلب یا امام رضا!
زبان حال امام حسن عسگری علیه السلام
تسلیت باد شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
آه کربلا، کربلا، کربلا
زمینه‏ ها و ریشه‏ های واقعه عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری
غلامرضا سازگار-شعر مرثیه حضرت علی اکبر
حتما بخوانید/13واقعیت چینی که شاید نشنیده باشید
شرکت زنان در دسته های سینه زنی و زنجیرزنی /نظر فقها
[عناوین آرشیوشده]
blogکد بازی تمرکز حواس